13
موضوع تلمود
فهرست نامهاى رسالههاى تلمود براى ارائه تصوراتى از موضوع اين كتاب كافى است، اما
اين فهرست تمامى آن موضوعهاى بىشمار را پوشش نمىدهد. هدف تلمود، تلمود تورا
(مطالعه تورات) در فراگيرترين معناى آن، يعنى فراگيرى حكمت، فهميدن و معرفت است.
زيرا در تلقى عمومى، تورات كتابى است كه تمامى آنچه را كه در جهان وجود دارد، پوشش
داده است. حكايتى در تلمود و شرحهايى كه بر آن نوشته شده، تورات را نوعى طرح و
نقشه براى ساخت جهان توصيف مىكند. در جايى ديگر، تلمود به اين جمعبندى مىرسد كه
قلمرو تورات چند برابر قلمرو جهان است. از اين رو، تمام هستى براى عالمان، جالب و
براى تلمود، موضوعى مناسب است كه بايد بهطور خلاصه يا به تفصيل، به آن پرداخته
شود. مفهوم تورات بسيار گستردهتر از مفهوم شريعت دينى است؛ در حالى كه فقه دينى(1)
تمامى حوزههاى زندگى را پوشش مىدهد و تقريباً از هيچ چيزى غفلت نمىكند، قلمرو
تورات از اين نيز گستردهتر است. عادتها، رسوم، توصيههاى شغلى، دستورهاى پزشكى،
بررسى طبايع انسانى، مسائل زبان شناختى، مسائل اخلاقى؛ تمامى اينها تورات هستند و
به همين ترتيب و گستردگى در تلمود نيز به آنها پرداخته شده است. و چون تمام هستى در
تورات تجلى يافته است، حكيمان تنها معلمانى نيستند كه بر كرسى آموزش(2) تكيه داده
باشند، بلكه تجسم تورات هستند و بنابراين هر چيز مربوط به آنها بايسته تحقيق است.
حكيمان، خود گفتهاند كه «گفتوگوهاى اتفاقى، شوخىها يا گفتههاى خودمانى حكيمان
را بايد مطالعه كرد»؛ و گاهى همين اظهارات اتفاقى كه بدون هيچگونه قصد آموزشى بيان
شدهاند، به هَلاخاى مهمى تبديل مىشد. اهميت استخراج رفتارهاى حكيمان از اين نيز
بيشتر بود. هر تلاشى كه يك حكيم در هر حوزهاى انجام مىداد، مىبايست بر اساس روح
حقيقت و مطابق با خود تورات باشد. شاگردان اغلب، رفتار ربى خودشان را به دقت مطالعه
مىكردند تا چگونه رفتار كردن را بياموزند. درباره يكى از شاگردان كه در اين كار
افراط كرده بود، نقل شده است كه براى آنكه دريابد استادش چه رفتارى با همسر خويش
دارد، زير تخت خواب استاد پنهان شد. هنگامى كه او را به خاطر اين فضولى مورد
بازخواست قرار دادند، پاسخ داد: «استاد تورات است و بايد مورد مطالعه قرار گيرد»؛
روىكردى كه هم ربىها وهم شاگردان آن را پذيرفته بودند و معتبر مىشمردند. از آن
جا كه موضوعهايى از اين دست به تورات مربوط مىشوند، جايى براى مخفى كردن يا جدا
كردن قلمروهاى معين از اين قاعده كلى [كه هر عمل حكيمان تورات است و بايد مورد
مطالعه قرار گيرد] وجود نداشت. ذكر اين نكته بسيار جالب است كه حكيمان تلمودى با آن
كه در زندگى جنسى و نسبت به بدن برهنه انسان روىكردى به غايت با حجب و حيا داشتند
و در برابر بىحرمتى به مقدسات برمىآشفتند، قائل هيچ مانعى براى مطالعه در ريزترين
جزئيات اين موضوعها نبودند. بحثها با حسن تعبير همراه بود و از لطيفترين
عبارتها استفاده مىشد؛ اما در عين حال، عالمان مىتوانستند به هنگام تأملات علمى
و فكرى به جزئيات عادى و فرعى موضوع تا آن جا كه پاسخى قانع كننده بيابند،
بپردازند.
اين علاقههاى گسترده نهتنها ويژگى هَلاخا به طور خاص، كه ويژگى تورات به طور كلى
نيز هست. مبادله روشنگرانه آراء و عقايد درباره اين موضوع، در خود تلمود آمده است.
يكى از دانشمندان برجسته از پسرش، كه او نيز در يادگيرى شهره است، مىپرسد كه چرا
ديگر در درس گفتار رئيس فلان آموزشگاه شركت نمىكند؟ پسر در پاسخ، با دلخورى اظهار
مىدارد: «چون هر زمان كه در درس ايشان حاضر شدم، موضوع ها و مباحث پيش پا
افتادهاى را تدريس مىكرد» و توضيح داد كه اين ربى بزرگ، درباره آداب نظافت در
دستشويى سخن مىگفت. پدر گفت: «اگر چنين بود كه مىگويى، پس تو بايد دوباره مىرفتى
و در جلسات او بيشتر شركت مىكردى؛ چرا كه او درباره موضوعهاى مهم و حياتى زندگى
روزانه سخن مىگويد». بدين ترتيب، تعجبى ندارد كه تلمود، درباره توصيههاى بهداشتى
درمان و مقابله با بيمارىها، شرح و تبيين گفتههاى عاميانه، و صدها حكايت و داستان
درباره شخصيتهاى مشهور، سخن مىگويد. البته اين بخشها جزء تقويم درسى حوزههاى
علمى به شمار نمىآمدند و با آن كه بعضى از عالمان، تا زمانى كه در درون
آموزشگاهها بودند به اين موضوعهاى پيش پا افتاده پاىبندى نشان مىدادند، اين
بدين معنا نبود كه آنان براى موضوعهاى ديگر ارزش قائل نبودند. ربى زِرا،(3) حكيمى
كه در زهد و تقدس شهره بود، برخلاف نظر استادش، عزم فلسطين مىكند. او قبل از ترك
بابل احساس كرد كه بايد در آخرين لحظه، بدون آنكه ديده شود، به ديدار استادش برود.
پس پنهانى به حمام درآمد وبهآنچه استادش براى راهنمايى حاضران درحمام، درباره
تكاليفشان بيان مىداشت، گوش فراداد. پس ازآن اظهارداشت ازاينكه موفق شد موضوع
جديدى را از ربى موردعلاقهاش بياموزد، شادمان و خرسند است.
اما براى موضوع تلمود قيدوبندهايى نيز در نظر گرفتند. برخلاف گستردگى موضوع تورات،
حكيمان هرگز خود را مشغول تحقيقهاى صرفاً علمى نمىكردند و هيچ علاقهاى به فلسفه،
اعم از فلسفه كلاسيك يونانى، يونانىگرا(4) و يا قرائتهاى رومى آن، نشان
نمىدادند. مطالعات تلمودى در موضوعهايى كه با فلسفه عمومى همخوانى داشتند، شكلى
كاملاً متفاوت دارد. همچنين، حكيمان نسبت به خود علم، از جمله نجوم، طب يا رياضيات
نيز موضعى متفاوت داشتند. آنان در اين علوم نيز مانند ديگر جنبههاى علم و معرفت،
تنها حد و مرزهاى تورات را به رسميت مىشناختند و مطالعه اين موضوعها را فقط در دو
حالت انجام مىدادند؛ به علوم تجربى تنها زمانى مىپرداختند كه به طور مستقيم با
هَلاخا ارتباط پيدا مىكرد و به علوم طبيعى تنها زمانى كه برداشتهاى كلى اخلاقى يا
عقيدتى مطرح بود. توجه آنها به طب بيانگر اين نگرش است. چون احكام مربوط به نجاست
شرعى، مستلزم آگاهى قابل توجهى به علم تشريح و فيزيولوژى حيوان بود، حكيمان تلمودى
اين حوزه از مطالعات را گسترش دادند و با تلاشهاى تحقيقىاى كه مبتنى بر معرفت
پيشين نظريههاى غالب علوم تجربى نبود، به نتايج درست و شگفتآورى دست يافتند. در
اين وادى و در قلمروهاى ديگر، آنان به استقبال دانش جديد رفتند، اما تلاش كردند تا
بدون توسل به ساختارهاى نظرى، كه به طور مستقيم از وقايع آزموده به دست نيامدند،
روىكردى تجربى را به خدمت گيرند. آنان هرگز از قلمرو واقعيات به تأمل صرفاً علمى
منحرف نشدند؛ زيرا اين امر دلمشغولى آنها نبود.
همين امر درباره مطالعه مسائل مربوط به انسان نيز صادق است. در قلمروهايى از علم
تشريح، دست يافتن به نتايج علمى دقيق بسيار ضرورى بود و در آن موارد، حكميان بردانش
روزگار خويش اتكا نكرده، آزمونهاى خويش را نيز بهكار مىگرفتند. مثلاً در احكام
مربوط به نجاست، تعيين تعداد استخوانهاى بدن انسان مهم بود و براى اين منظور،
شاگردان ربى ييشْماعِل اجساد زنانى را كه ازسوى مراجع رسمى به مجازات مرگ محكوم، و
توسط مراجع رسمى اعدام شده بودند، بررسى مىكردند. دستاوردهاى درست آنها به صورت
چشمگيرى، همچنان معتبر هستند. از سوى ديگر، حكيمان با جزييات امور پزشكى يامسايل
فيزيولوژيك بدن انسان سروكار نداشتند. ملاك و معيار آنها در مؤثر يا بىتأثير بودن
علم پزشكى، تنها آزمايشهاى علمى بود. علم نجوم نيز در مواقع ضرورى (مثل تعيين مدت
زمان بين دو ماه) بهكار گرفته مىشد و آنها با آنكه در كسب اطلاعات ضرورى به
موفقيتهايى دست يافته بودند، هيچ علاقهاى به مباحث نظرى اين علم نشان نمىدادند.
تصور آنها از جهان، چنانكه از تعدادى از منابع به دست مىآيد، تصورى ناپايدار و در
نگاه اول بسيار ابتدايى مىنمود. اما چنانچه كسى در گفتار آنان تعمق كند، درخواهد
يافت كه آنها به كيهانشناسى واقعى نمىپرداختند، ولى ضمن پرهيز از سخنان انتزاعى،
به تأمل درباره جهان مطلوب معنوى مشغول بودند. اگر آنها نوشتهاند كه زمين بر
كوهها، كوهها بر دريا و دريا بر يك قطب بهنام صَدّيق(5) فرد پرهيزگار و مؤمن) تكيه
دارد، پرواضح است كه مقصود، معناى لفظى نيست.
البته حكيمانى كه پيشه پزشكى داشتند مقيد بودند كه با دانش پزشكى عصر خود آشنا
شوند. آنهايى كه محققانى متخصص در رشتهاى خاص، مانند هندسه و يا رياضى بودند، همگى
در كار خود، كاملاً متبحر و زبردست بودند. اما همه اينها مطالعات حرفهاى بود و هيچ
ربطى به مطالعات تلمودى نداشت، مگر به اندازهاى كه در احكام هَلاخايى يا
ديدگاههاى اخلاقى به آنها نياز بود.
محدوديتهاى مربوط به مطالعات علوم تجربى، اساساً در مورد روشها اعمال مىشد.
دانشمندان تلمودى واقعيتها را محترم مىشمردند و تلاش مىكردند تا مطالعات خود را
به موضوعهاى آزموده واقعى محدود سازند. آنان در برابر تأمل علمى، چه آزموده و به
اثبات رسيده و چه در قلمرو گمانهزنىهاى فلسفى، اختلافى نداشتند؛ چون از پيش به
روشهاى يگانه در تفكر وانديشه مجهز شده بودند.
بر اين اساس، جهان معنوى موردنظر حكميان وابسته به تأثيرات يا معرفت بيرونى نبود.
آنها مىگفتند: «اگر به شما گفته شد كه در ميان ملل حكمتى هست، آن را باور كنيد».
با اين همه، تلاش مىكردند تا خود را در آنچه مهم مىپنداشتند محدود سازند و به
هنگام مطالعه تورات تا آنجا كه ممكن است، حد و مرزهاى آن را رعايت كنند. بعضى از
حكيمان ميشنايى و تلمودى، با ادبيات يونانى و كلاسيك آشنا بودند، اما اين آشنايى در
روش تفكر آنها در جايى كه مسئله آموزش تلمودى مدنظر بود، تقريباً هيچ تأثيرى نداشت.
در اين مورد، روش آنها با يهوديان مصرى كه سعى در اختلاط فرهنگ يونانى با يهوديت
داشتند، بسيار متفاوت بود.
ازآنجا كه تقريباً تمامى دانشمندان تلمودى به حرفههاى رايج اشتغال داشتند، در متن
زندگى روزمره قرار داشتند. بسيارى از آنان به چند زبان مسلط بودند و يكى از شرايط
عضويت در سنهدرين تبحر در تعدادى از علوم و زبانها بود. ريشههاى فضل و دانش آنها
كاملاً در تلمود روشن است؛ هر موضوع منقولى خود درحال تبديل شدن به تورات است.
نگاه تورات به عنوان نگاهى همهجانبه، باعث پديد آمدن ويژگى ديگرى در ادبيات تلمودى
شد؛ انتقال مداوم از موضوعى به موضوعى ديگر و از حوزهاى به حوزهاى ديگر، بدون
آنكه ميان آنها تفاوتى گذاشته شود. بحث تلمودى، با روشهاى مربوط به هر مورد، به
هَلاخاها محدود نيست. هر چيزى در زير اين آسمان كبود مىتواند به واسطه نوعى رابطه
درونى و ناپيدا، با موضوعى ديگر مرتبط باشد. به عنوان مثال، گاهى در بحث از احكام
ازدواج، به دلايل و شواهدى از حوزه حقوق كيفرى يا احكام مربوط به قربانىها استناد
مىشود؛ و تفاوت اين دو طبقه را تفاوتى جوهرى نمىدانند. همچنين، گفت وگوهاى
هَلاخايى از موضوعى بسيار ملالآور، به تدريج به سمت حوزه اخلاق، حكايتها يا
مابعدالطبيعه كشيده مىشود. تنها در كتاب تلمود مىتوانيد گفتارى اينچنين را
بيابيد: «درباره اين موضوع دو حكيم فلسطينى ديدگاههاى گوناگونى ارائه كردند و
كسانى بودند كه مىگفتند اين مسئله بحثى ميان دو فرشته آسمانى بود»؛ بدون اينكه
اين تناقض ديدگاهها را عجيب بدانند. گذشته از همه اينها، امور دنيوى، بحثهاى
انتزاعى درباره هَلاخا و مسائل مربوط به امور آسمانى، همه در چارچوب بينش تورات
مورد بررسى قرار گرفته، بر يكديگر اثر متقابل دارند.
...................) Anotates (.................
1) religious jurisprudence
2) ex cathedra instruction
3) R. Zira
4) Hellenistic
5) tzaddik